آمار
تبلیغات کلیکی سامانه گوگل پلاس و افزايش بازديد
چتروم جرقه ايراني باكس كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول
گروه اينترنتي جرقه ايراني
گروه اينترنتي جرقه ايراني
گروه اينترنتي جرقه ايراني

عشق یک تجربه فوق‌العاده است، یا فقط یک واکنش شیمیایی؟


ممکن است دانشمندان بتوانند با افزایش مواد شیمیایی در بدن عشق را در انسان به وجود بیاورند. همچنین این امید وجود دارد .....
محققانی که روی "فیزیولوژی" عشق کار می‌کنند، می‌گویند این احساس ریشه در برخی هورمون‌های بدن انسان دارد و روزی می‌توان مثلا ادکلنی ساخت که همین احساس را در فرد القا کند.
عشق یک تجربه فوق‌العاده است یا فقط یک واکنش شیمیایی؟ یه عقیده پروفسور لری یانگ، متخصص علوم اعصاب دانشگاه اموری در جورجیای آتلانتا عشق فقط یک دارو و یک فعالیت شیمیایی در بدن انسان است. طبق نظر پروفسور یانگ که در نشریات معتبر علمی ‌ایالات متحده منتشر شده است عشق می‌تواند با یک سری واکنش‌های شیمیایی در نقاط مختلف مغز انسان توصیف شود.

اگر این موضوع درست باشد ممکن است دانشمندان بتوانند با افزایش مواد شیمیایی در بدن عشق را در انسان به وجود بیاورند. همچنین این امید وجود دارد که بتوان با تست عشق ژنتیکی میزان آمادگی افراد برای تجربه یک زندگی زناشویی شاد را تخمین زد. اما اگر این موضوع درست باشد، شعرهای عاشقانه چه معنایی دارد؟
شاعران سعی دارند به ما بگویند که عشق چیزی فراتر از درک و فهم ماست، اما پروفسور یانگ این مفهوم را فقط برای سروده‌های شاعران درست می‌داند. پروفسور یانگ در این باره می‌گوید: احساسات ما بر اساس رفتار ما تکامل می‌یابد و این همان چیزی است که در قلمروی حیوانات نیز وجود دارد. من فکر نمی‌کنم عشق مادر به بچه خود تفاوتی با عشق مادر در بین شامپانزه‌ها یا میمون‌های رزوس یا موش‌ها داشته باشد. تحقیقات نشان داده است که در حیوانات یک ماده شیمیایی به نام اکسیتوسین باعث شکل‌گیری و بیشتر شدن پیوند بین مادر و فرزندش می‌شود.
به عقیده پروفسور یانگ به احتمال زیاد یک فرآیند مشابه نیز باعث ایجاد عشق در انسان می‌شود، اما وقتی ما این احساسات را تجربه می‌کنیم آنها آن قدر فوق‌العاده هستند که نمی‌توانیم مجسم کنیم که آنها فقط یک سری واکنش‌های شیمیایی هستند.

محققان دریافته‌اند که اکسیتوسین باعث ایجاد نوعی تعهد و پیوند نزدیک در نوعی موش می‌شود و مانند انسان شکلی از پیوند شدید با فرد دیگری را برای مدت طولانی ایجاد می‌کند. همچنین مطالعات زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد اکسیتوسین حس اعتماد را در انسان افزایش می‌دهد.
پروفسور یانگ امیدوار است که روزی بتواند درک بهتری از چگونگی ارتباط فعالیت‌های شیمیایی و فعالیت‌های نقاط مختلف مغز داشته باشد تا بتواند چگونگی پدیدار شدن این احساسات پیچیده را توضیح دهد.
اما در مقابل نظر پروفسور یانگ، دانشمندان دیگر اعتقاد دارند این تحقیقات تاثیر روان‌شناسی زیادی به دنبال خواهد داشت. پروفسور نیک باستروم مدیر موسسه آینده انسان در دانشگاه آکسفورد درباره این نظرات می‌گوید: نباید فکر کنیم که این دیدگاه می‌تواند به ما درک کاملی از این موضوع بدهد که عشق چیست؟ باید در این زمینه تحقیقات روان‌شناسی‌، جامعه‌شناسی و پدیدارشناسی انچام شود تا نگرش درستی به این موضوع داشته باشیم.

تحقیقات دانشمندان نشان می‌دهد که وجود اکسیتوسین به عواملی در زندگی انسان بستگی دارد. میزان اکسیتوسین در بدن انسان به نوع تربیت و پرورش افراد هم بستگی دارد. همچنین مطالعات نشان می‌دهد زنانی که تجربه سوء استفاده یا بی‌توجهی در زندگی زناشویی را داشته‌اند سطح اکسیتوسین در مغز آنها کاهش پیدا کرده است. بنابراین تجربه‌های ما تاثیرات زیادی روی توانایی ما در شکل ارتباطات ما دارد؛ اما پروفسور یانگ معتقد است که این تاثیرات در نتیجه تغییرات عصبی شیمیایی و حالات ژنتیکی رخ می‌دهد.
حالا اگر واقعا عشق تنها یک واکنش شیمیایی پیچیده است چطور می‌توان احساسات شدید انسان را کنترل کرد؟
پروفسور یانگ می‌گوید اکسیتوسین توانایی ما را در تشخیص احساسات دیگران افزایش می‌دهد و توانایی ما را در شکل ارتباطات بالا می‌برد، همچنین این امکان وجود دارد که بتوان از اکسیتوسین برای درمان و ایجاد پیوند بین یک زوج استفاده کرد.

هم اکنون در بعضی از عطرها ماده اکسیتوسین وجود دارد اما میزان آن به قدری پایین است که نمی‌تواند مانند یک محرک جنسی عمل کند؛ اما در آینده این امکان وجود دارد که با توسعه و پیشرفت داروها نقاط خاصی از مغز هدف قرار گیرد که بتواند چنین تحریکی را در مغز ایجاد کند. البته این کار یک نوع فریبکاری است و می‌تواند معضلات اخلاقی و فرهنگی زیادی ایجاد کند و به همین دلیل نیاز دارد با دقت بیشتری مورد بررسی قرار گیرد. 

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


ارسال توسط سعيد كريمي

مشاور ازدواج چه کمکی به شما می‌کند؟




مشاوره خانواده - این روزها کارشناسان بسیاری توصیه می کنند که زوج های جوان قبل از آغاز زندگی مشترک حتماً بامشاور معتمد مشورت کنند. این توصیه از آنجا جدی شده که رسانه ها در سال های گذشته آمار نگران کننده ای را در خصوص طلاق زوجین به خصوص در 5 سال اول زندگی مشترک منتشر کرده اند. به همین دلیل است که بحث نیاز جدی به مشاوره قبل از ازدواج برای زوج های جوان مطرح می شود.

متاسفانه در کشور ما زوج ها خیلی وقت ها اطلاع کافی از مشاوره هایی که مشاوران در اختیار آنها می گذارند ندارند، یا گاهی احساس می کنند چون به حد مطلوبی از استقلال مالی و خانوادگی رسیده اند، می توانند بدون مشورت با افراد دیگر بهترین انتخاب را داشته باشند.

عده ای هم در انتخاب مشاور اشتباه می کنند و با مشورت دوستانشان برخی ملاک های کلیشه ای را برای همسرشان در نظر می گیرند و زمانی که دختر یا پسری با این شرایط را پیدا می کنند احساس می کنند به آن زوج رویایی رسیده اند و به صورت هیجانی دست به انتخاب می زنند.

این ملاک ها اگرچه ملاک های عرفی جامعه ما هستند ولی در عرف این ملاک ها نه به صورت جزئی بلکه به صورت کلی مورد توجه قرار گرفته است. در حالی که روانشناس یا مشاور ازدواج، همه این موارد را با فاکتورهای جزئی مورد ارزیابی قرار می دهد تا بتواند بررسی درست شخصیتی از زوجین ارائه دهد. یعنی در واقع مشاور تلاش می کند دیدگاه ها و اهداف زوجین را در زندگی مورد بررسی قرار بدهد و طرف مقابل را با این دیدگاه ها و اهداف آشنا کند.

شناخت روی این موضوعات در همان ابتدای تشکیل زندگی مشترک مهم است چون فقط با شناسایی این جزئیات است که زوج ها می توانند به نتیجه برسند که می توانند با هم ادامه مسیر بدهند یا نه. مثلا اگر زوجی می خواهند به یک هدف مشترک برسند مشاور این موضوع را طوری بررسی می کند که ببیند آیا این زوج سرعت حرکتشان برای رسیدن به آن هدف یکی هست یا خیر؛ اگر یکی نباشد توصیه می کند تا در مورد آن هدف بیشتر صحبت بکنند تا در آینده مشکلی برایشان پیش نیاید.

زن و مرد در مرحله اول به لحاظ رفتاری، خانوادگی، سبک زندگی و تحصیلات باید مورد بررسی قرار بگیرند، که اگر این مرحله مثبت بود در مراحل دیگر باید به لحاظ ذهنی، و تفکراتی که دارند بررسی شوند تا نکات مشترک و غیر مشترک ذهنی شان مشخص گردد بعد از این هم نوع نگاه به زندگی و سرگرمی و تفریحاتی که می خواهند داشته باشند و لحظات مشترکشان مورد ارزیابی قرار می گیرد. به نظرم همه اینها مرحله به مرحله است و باید به صورت اجمالی بررسی شوند.

مشاور ازدواج هیچ وقت به شما نمی گوید که این کار را بکنید یا نکنید. وظیفه مشاور آگاه کردن است. او می گوید که نتیجه چنین ازدواجی چه خواهد بود تا شما خودتان دست به انتخاب بزنید. اما به هیچ وجه دو طرف را مجبور به انجام کاری نمی کند

استقلال مالی چقدر مهم است؟

استقلال مالی شرط اول ازدواج است. یعنی وقتی زوجی پیش مشاور می روند پیش فرض مشاور این است که این زوج با توجه به استقلال مالی شان تصمیم به ازدواج گرفته اند مگر اینکه خلاف این امر ثابت شود. فرهنگ عمومی خانواده های ما به گونه است که اگر زوج استقلال مالی نداشته باشد حتما دخالت های نادرست و گاه و بیگاه خانواده ها در زندگی مشترک یک زوج به وجود خواهد آمد که این موضوع می تواند به زندگی آنها لطمه بزند بنابراین ما توصیه می کنیم که زوج ها حتما قبل از ازدواج به استقلال مالی برسند و در طول زندگی مشترک این مستقل بودن را حفظ کنند.


با این اوصاف جای عشق و وابستگی های عاطفی کجاست؟ بعضی ها می گویند چون محبتی میانشان شکل گرفته و عاشق هم هستند، می توانند با مشکلات مالی بعد از ازدواج کنار بیایند. واقعیت این است که کسی منکر عشق نیست. اما مشاوران به افراد توصیه می کنند زمانی که به شدت درگیر یک رفتار عاطفی هستند تصمیم نگیرند. چون در این درگیری عاطفی نمی توانند نکات منفی را ببینند و سعی می کنند همه موضوعات منفی را توجیه کنند.

البته مشاور ازدواج هیچ وقت به شما نمی گوید که این کار را بکنید یا نکنید. وظیفه مشاور آگاه کردن است. او می گوید که نتیجه چنین ازدواجی چه خواهد بود تا شما خودتان دست به انتخاب بزنید. اما به هیچ وجه دو طرف را مجبور به انجام کاری نمی کند.

موضوع مهمی مثل ازدواج نگاه عاقلانه ای می خواهد. مشاوران وظیفه دارند درباره آینده ازدواج با زوج ها صحبت کنند ولی حرف را تحمیل نمی کنند. بنابراین کسانی که تصمیم به مشاوره می گیرند بهتر است که بی طرفانه به مطب مشاوره بروند و اجازه دهند تا روند مشاوره به خوبی و در مسیر خودش طی شود وگرنه دیگر نیازی به انجام مشاوره نیست.


ازدواج جداً ممنوع!

گفتیم که مشاوران هیچ وقت توصیه به عدم ازدواج نمی کنند اما این حکم، یک استثنا دارد. یعنی موارد خاص. مثلاً وقتی تست های شخصیت شناسی و... که در تمام دنیا مرسوم است را انجام می دهند و نتیجه این تست ها مناسب نیست، پیشنهاد می کنند با یک فرد مشکل دار ازدواج نکنید. کار آنها شناختن رفتارهای پنهان دو طرف است. در اکثر موارد با مشاوره می شود رفتارهای منفی را پوشش داد و یا از بین برد. اما در برخی موارد نتیجه ازدواج کاملا مشخص است.

مثلا جوانی که سوءظن دارد اصلا توصیه نمی شود ازدواج کند. مشاور با کسی در این رابطه تعارف ندارد. سوءظن با معیارهای یک ازدواج پایدار تداخل دارد. این بیماری چیزی نیست که خود طرف به آن معترف باشد. مثلا فکر می کند که دارد همسرش را در جامعه محافظت می کند در حالیکه این بیماری است و خانواده را متلاشی می کند. بنابراین اگر مشاور در بررسی های سلامت روانی و شخصیتی به چنین موارد برخورد کرد حتما درباره آینده این ازدواج شفاف سازی می کند. به همین دلیل است که توصیه می شود 6 تا 9 ماه دختر و پسر با هم در مراوده باشند و بعد از آن دوباره به مشاور مراجعه کنند. 

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


ارسال توسط سعيد كريمي

تفاوت های تربیتی دختران و پسران را می شناسید؟



بررسی‌ها نشان داده‌اند چگونگی یادگیری پسران با دختران متفاوت است. اسکن‌های مغزی تا حدی دلیل این تفاوت را روشن کرده‌اند؛ نواحی بیشتری از مغز دختران شامل قشر مخ ( که مسوول کارکردهای حافظه، توجه، فکر و زبان است )، به کارکردهای کلامی اختصاص داده شده‌اند و هیپوکامپ ( ناحیه‌ای از مغز که برای ذخیره حافظه کلامی ضروری است )، در دخترها زودتر از پسرها رشد می‌کند و در زنان بزرگ‌تر از مردان است. این تفاوت اثر عمیقی بر توانایی‌های کلامی و نوشتن دختران و پسران دارد. در مقابل، در پسرها بخش بزرگ‌تری از قشر مخ به کارکردهای مکانیکی و مکانی ( فضایی ) اختصاص دارد. به همین دلیل پسرها به حرکات و تصاویر بیشتر علاقه دارند تا به کلمات. اگر آموزگاران اجازه دهند پسرها پیش از نوشتن درباره یک موضوع، درباره آن تصویرهایی بکشند، درک بهتری از رنگ و سایر جزئیات موضوعی که درباره آن می‌نویسند، پیدا می‌کنند زیرا پسرها با این كار اطلاعات بیشتری در مورد موضوع به دست می‌آورند. از طرفی مغز پسران و دختران از لحاظ بیوشیمیایی هم تفاوت دارد. مغز پسران هورمون سروتونین و اکسی‌توسین کمتری نسبت به مغز دخترها ترشح می‌كند؛ این هورمون‌ها در ایجاد حس آرامش نقش دارند. به همین دلیل است که پسران کم‌ سن بیشتر ممکن است وول بخورند و به طور آنی و تکانه‌ای عمل کنند. گاهی آموزگاران این بی‌تابی و وول خوردن یا سروصدا کردن پسران را به نافرمانی او تعبیر می‌کنند اما در واقع آنها نمی‌توانند آرام بگیرند. به این ترتیب تفاوتی در توانایی یادگیری پسران و دختران وجود ندارد، اما شیوه تدریس به آنها باید متفاوت باشد.

چند نکته مهم
رعایت این نکته‌ها به‌وسیله والدین و همکاری آموزگاران و مسوولان مدارس به یادگیری بهتر پسرها کمک خواهد کرد:

بگذارید کودک حرکت کند :
به کودکان باید اجازه داد و آنها را تشویق کرد هنگام انجام تكالیف درسی‌شان حرکت کنند. تکان دادن پاها، ایستادن، وقت‌گذرانی و گشتن، فعالیت‌هایی که اغلب عوامل حواس‌پرتی شمرده می‌شوند، هنگامی كه سایر بچه‌ها مشغول خواندن، نوشتن یا امتحان دادن هستند، می‌توانند به یادگیری بسیاری از پسرها کمک کنند.

یک سال منتظر بمانید :
کودکستان‌ها امروزه بیشتر از قبل به آموزش کودکان می‌پردازند. گاهی از یک کودک 5 ساله انتظار می‌رود کارهای یک کودک 6 ساله را انجام دهد. گر چه نظرها در این باره متفاوت است، اما پسری که متولد پاییز و زمستان است، ممکن است از یک سال دیر به مدرسه رفتن سود ببرد. پیش از تصمیم‌گیری در این‌باره با معلم کودکتان مشورت کنید.

بگذارید کودک از کلاس بیرون برود :
مطمئن شوید که مدرسه پسر شما زمانی برای بازی کردن بچه‌ها در حیاط اختصاص می‌دهد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد کودکان پس از زنگ تفریح بهتر یاد می‌گیرند.

تفاوت‌های تربیتی پسران و دختران
با توجه به خصوصیات متفاوت پسران و دختران، تربیت پسران با دختران هم متفاوت است. پسرها و دخترها به طور کلی برحسب طبیعت و بسته به جنسیتشان ممکن است رفتارهای کاملا متفاوتی داشته باشند اما این مساله به معنای آن نیست که هر دختر و هر پسری تفاوت بسیار زیادی با هم دارند و ضرورتا هر دختر یا پسری به طور کامل از الگوهای معمول آن جنسیت پیروی خواهند کرد.
گرچه نمی‌توان به طور دقیق تعیین کرد تربیت پسرها مشکل‌تر است یا دخترها اما پرورش فرزند پسر همیشه با فرزند دختر تفاوت دارد. حتی اگر فرزندان دختر و پسر شما به‌طور کامل کلیشه‌های مربوط به جنسیتشان را بروز ندهند، تا حدودی با یکدیگر متفاوت خواهند بود. به همین دلیل باید شیوه برخورد شما با آنها متفاوت باشد. شیوه منضبط کردن، بازی و ارتباط برقرار کردن باید مطابق با رفتار کودکی که با او سر و کار دارید، باشد.

تفاوت در بازی :
پسرها گرایش دارند همیشه این‌ور و آن‌ور بروند و خودشان را در حال حرکت و مشغول نگه‌دارند. آنها معمولا اسباب‌بازی‌های پرسر‌ و‌ صدا و پرزرق و برق مانند اتومبیل‌های دارای چراغ و آژیر را دوست دارند. گاهی پسرها هنگام بازی‌ کمی خرابکاری می‌کنند، اما معمولا این خرابکاری‌ها اتفاقی است. والدین باید بر بازی پسران نظارت بیشتری داشته باشند زیرا آنها کمی بی‌احتیاط هستند. اما دخترها معمولا بازی‌های آرام‌تر را ترجیح می‌دهند. آنها نیازی ذاتی به پرستاری از دیگران دارند و به همین دلیل به بازی با عروسک و حیوانات خانگی علاقه نشان می‌دهند. آنها هنگام صحبت با اسباب‌بازی‌هایشان، از تعارفات ملایم و تک‌گویی استفاده می‌کنند که متضاد شیوه‌ ارتباطی بیشتر پسرها هنگام بازی است.

تفاوت‌ های گفتاری :
شیوه ارتباط برقرار کردن با فرزندتان با توجه به اینکه پسر باشد یا دختر، متفاوت است. دختران معمولا زودتر یاد می‌گیرند حرف بزنند و تمایل بیشتری به حرف زدن نشان می‌دهند. آنها از گوش دادن به صحبت‌های پدر و مادرشان لذت می‌برند و معمولا به طور مفصل آنچه برایشان اتفاق افتاده تعریف می‌کنند و پاسخ‌های طولانی می‌دهند، اما پسران معمولا ترجیح می‌دهند زیاد حرف نزنند. آنها به اندازه دختران به جزئیات گفت‌ و گوها توجه نشان نمی‌دهند و پاسخ‌هایشان یکی دو کلمه‌ای و در حدی است که اصل قضیه را برساند. این خصوصیت پسران احتمالا به خاطر طبیعت شلوغ‌ کار آنها و عدم علاقه‌شان به نشستن و حرف زدن در هنگامی است که می‌توانند این‌ور و آن‌ور بروند.

تفاوت از لحاظ اعتماد‌ به‌ نفس :
دیدگاه پسران و دختران در مورد خودشان، متفاوت است؛ دختران بسیار زودتر از پسران با مسایل مربوط به اعتماد به نفس درگیر می‌شوند و لازم است والدین به نگرانی‌های دخترشان در این باره که ممکن‌است در سنین پایینی - حدود 5 سال- بروز کند، توجه نشان دهند. مشکلات مربوط به کاهش اعتماد‌ به‌ نفس در پسران، معمولا در سنین پیش از بلوغ خود را نشان نمی‌دهد. از آنجا که پسران معمولا کمتر با خودشان مشکل دارند، راحت‌تر می‌توان آنها را در این زمینه قانع کرد. 

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


ارسال توسط سعيد كريمي

10 نکته آسان برای کنترل عصبانیت




مسلط شدن بر اعصاب کار سختی است. می‌توانید از این نکات استفاده کنید تا بتوانید عصبانیتتان را کنترل کنید.

وقتی کسی در خیابان با رانندگی بد خود، سد راه شما می‌شود، خونتان به جوش می‌آید؟ وقتی فرزندتان در خانه همکاری نمی‌کند، اعصابتان خرد می‌شود؟ عصبانیت احساسی کاملاً طبیعی و حتی سالم است. اما خیلی مهم است که به طریقی مثبت با آن کنار بیایید. عصبانیتی که کنترل نشود می‌تواند هم به سلامتتان و هم به روابطتان آسیب بزند.

برای کنترل عصبانیتتان آماده‌اید؟ با این 10 نکته شروع کنید.

1. وقفه بیندازید.

تا 10 شمردن فقط برای بچه‌ها نیست. قبل از اینکه در یک موقعیت پیچیده واکنش نشان دهید، چند لحظه صبر کنید، نفس عمیق بکشید و تا 10 بشمرید. کُند کردن واکنش می‌تواند کمکتان کند اعصابتان آرام‌تر شود. در صورت لزوم، کمی از فرد یا موقعیت موردنظر دور شوید تا کمی عصبانیتتان فروکش کند.

2. وقتی آرام شدید، عصبانیتتان را بروز دهید.

به محض اینکه توانستید خود را کنترل و درست فکر کنید، ناراحتی و عصبانیتتان را به طریقی قاطع اما غیرمقابله‌ای ابراز کنید. نگرانی‌ها و نیازهایتان را واضح و مستقیم بیان کنید، بدون اینکه بخواهید کسی را ناراحت یا کنترل کنید.

3. ورزش کنید.

فعالیت فیزیکی می‌توانید راه خروجی احساسات باشد، مخصوصاً اگر در حال انفجار هستید. اگر احساس می‌کنید عصبانیتتان شدیداً بالا رفته است، به پیاده‌روی یا دو بروید یا زمانی را به انجام فعالیت فیزیکی موردنظرتان اختصاص دهید. فعالیت‌جسمانی موادشیمیایی مختلفی را در مغز فعال می‌کند که باعث می‌شود احساس شادی بیشتری داشته و خیلی بیشتر از قبل احساس آرامش کنید.

4. قبل از حرف زدن فکر کنید.

در آن لحظه که از عصبانیت داغ کرده‌اید، خیلی راحت اتفاق می‌افتد که چیزی به زبان بیاورید که بعد احساس پشیمانی کنید. قبل از اینکه حرفی بزنید، زمانی وقت صرف کنید تا هم خودتان خوب فکر کنید و هم اجازه دهید افراد دیگر درگیر در آن موقعیت خوب فکر کنند.

5. راهکارهای ممکن را مشخص کنید.

به جای اینکه روی موضوعی که عصبانیتان کرده تمرکز کنید، به این فکر کنید که چطور می‌توانید آن مشکل را حل کنید. اتاق نامرتب فرزندتان عصبانیتان کرده است؟ در آن را ببندید. آیا همسرتان هر شب برای شام دیر به خانه می‌رسد؟ برنامه شام را عقب‌تر بیندازید—یا توافق کنید که خودتان چند روز هفته را به تنهایی شام بخورید. به خودتان یادآور شوید که عصبانیت هیچ چیز را حل نمی‌کند و فقط ممکن است همه چیز را بدتر کند.

6. جملات "من" دار استفاده کنید.

برای جلوگیری از انتقاد کردن و تقصیر را به گردن کسی انداختن—که ممکن است فشار موقعیت را بیشتر کند—برای توصیف وضعیت از جملات "من" دار استفاده کنید. محترمانه و مشخص صحبت کنید. مثلا به جای اینکه بگویید، "تو هیچوقت در کارهای خانه به من کمک نمی‌کنی"، بگویید، "من ناراحتم که بدون اینکه به من برای جمع کردن ظرف‌ها کمک کنی، میز غذا را ترک کردی."

7. کینه به دل نگیرید.

بخشش ابزار بسیار قدرتمندی است. اگر اجازه دهید عصبانیت و سایر احساسات منفی، احساسات مثبت را در شما از بین ببرد، خواهید دید که غرق در تلخی حس بی‌انصافی میشوید. اما اگر بتوانید کسی که عصبانیتان کرده را ببخشید، هر دوی شما می‌توانید از آن موقعیت درس بگیرید. واقعبینانه نیست که انتظار داشته باشید همه درست همانطور که شما دوست دارید رفتار کنند.

8. برای از بین بردن فشار موقعیت، از شوخ طبعی استفاده کنید.

شوخی کردن می‌توانید کمی از فشار را کم کند. البته منظور ریشخند و مسخره کردن نیست چون می‌تواند به احساسات طرف مقابل آسیب زده و همه چیز را بدتر کند.

9. مهارت‌های تمدد اعصاب را تمرین کنید.

وقتی از کوره در می‌روید، مهارت‌های تمدد اعصاب را وارد کار کنید. تمرینات تنفس عمیق، تجسم یک صحنه آرامش‌بخش، تکرار یک کلمه یا جمله تسلی‌بخش می‌تواند کمکتان کند. همچنین می‌توانید به موسیقی گوش دهید، در دفترخاطراتتان بنویسید یا چند حرکت یوگا انجام دهید.

10. بدانید چه زمان باید کمک بگیرید.

یاد گرفتن کنترل عصبانیت برای همه سخت است. اگر عصبانیتتان خارج از کنترل به نظر می‌رسد، می‌توانید کمک بگیرید تا کاری نکنید که بعد پشیمان شوید یا به اطرافیانتان صدمه بزنید. کلاس‌های کنترل اعصاب یا یوگا و همچنین مشاوره گرفتن از یک روانشناس می‌تواند کمک خوبی برای شما باشد. کلاس‌های کنترل عصبانیت به شما کمک می‌کند تا:

• یاد بگیرید عصبانیت چیست
• بفهمید چه چیزهایی عصبانیت را در شما تحریک می‌کند
• علائم عصبانی شدنتان را بشناسید
• یاد بیگرید به عصبانیت و ناراحتیتان به طریقی سالم واکنش دهید
• احساسات پنهان خود مثل ناراحتی یا افسردگی را بشناسید

این کلاس‌ها و مشاوره‌ها می‌تواند به صورت فردی یا همراه با همسر و سایر اعضای خانواده‌تان انجام شود. 

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


تاریخ: شنبه 3 آذر 1391برچسب:10 نکته آسان برای کنترل عصبانیت,
ارسال توسط سعيد كريمي

14 قانون برای اینکه خودتان باشید




خودتان باشید. اگر سعی کنید یک نفر دیگر باشید، فقط خودتان را تلف کرده‌اید. خودِ درونیتان را در آغوش بکشید و بدانید که هیچکس ایده‌ها، توانایی‌ها و زیبایی شما را ندارد. همانی باشید که از خودتان می‌شناسید—بهترین مدل خودتان. و از اینها گذشته، با خودتان صادق باشید.

از همین امروز شروع کنید...

اولویت‌هایتان را مشخص کنید. 20 سال دیگر واقعاً مهم نیست که امروز چه کفشی پوشیده بودید، موهایتان چه مدلی بود یا مارک شلوار جینتان چه بوده است. چیزی که مهم است این است که دیگران چقدر دوستتان داشته‌اند، چه چیزهایی یاد گرفته‌اید و چطور از این دانش استفاده کرده‌اید.

مسئولیت کامل اهدافتان را گردن بگیرید. اگر واقعا دوست دارید در زندگیتان به چیزهای خوبی برسید و اتفاقات خوبی برایتان بیفتد، باید خودتان باعث این اتفاقات شوید. نمی‌توانید یک گوشه بنشینید و آرزو کنید که یک نفر دیگر کمکتان کند. خودتان باید آینده‌تان را بسازید و فکر نکنید که سرنوشت باعث همه اعمال و انتخاب‌های شماست.

ارزش خودتان را بشناسید. وقتی کسی با شما طوری برخورد می‌کند که انگار فقط یکی از چندین و چند انتخاب هستید، به آنها کمک کنید با بیرون آوردن شما از آن تساوی انتخاب‌هایشان را محدود کنند. بعضی وقت‌ها باید سعی کنید برایتان مهم نباشد، حال هرچقدر هم که اهمیت داشته باشد چون ممکن است گاهی اوقات برای کسی که ارزش خیلی زیادی برایتان دارد، هیچ ارزشی نداشته باشید. این غرور نیست—احترام به خود است. اگر دور و برتان را با افراد منفی پر کنید نباید انتظار داشته باشید که زندگیتان تغییرات مثبت داشته باشد. به افراد نیمه‌وقت، موقعیت تمام‌وقت در زندگیتان ندهید. ارزش خودتان را بشناسید و هیچوقت به کمتر از آنچه لیاقتتان است راضی نشوید.

رویکرد مناسب را انتخاب کنید. نگرش مهمترین چیز است. وقتی با صف‌های طولانی و ترافیک سنگین روبرو می‌شوید و یا یک ساعت از ساعت قرارتان با کسی گذشته است، دو انتخاب پیش رو دارید: می‌توانید خسته و کلافه شوید و می‌توانید به آن به شکل فرصت و زمان کوتاهی که زندگی برای فکر کردن، آرام‌تر شدن و خیالپردازی به شما داده است نگاه کنید. اولین انتخاب فشارخونتان را بالا می‌برد. دومین انتخاب هوشیاریتان را بیشتر می‌کند.

اجازه ندهید اشتباهات گذشته رویاهایتان را خراب کند. یاد بگیرید که همه چیزهایی که کنترل آن به دست شما نیست را رها کرده و از یاد ببرید. دفعه بعدی که وسوسه شدید درمورد موقعیتی که فکر می‌کنید ناعادلانه تمام شد، بیهوده‌گویی کنید، این را به خودتان یادآور شوید: هیچوقت با فکر کردن به این موضوع تا زمان مرگ نمی‌توانید عصبانیت مربوط به آن را از بین برید. پس دهانتان را بسته نگه دارید، مشتتان را باز کنید و به افکارتان یک مسیر دوباره دهید.

چیزهایی را انتخاب کنید که واقعاً مهم هستند. بعضی چیزها اهمیت زیادی ندارند—مثل نوع ماشینی که سوار می‌شوید. اگر به تصویر بزرگ زندگی نگاه کنید، چقدر این مسئله می‌تواند اهمیت داشته باشد؟ شادتر کردن یک انسان جطور؟ بله، این اهمیت دارد. مشکل بزرگ و اصلی اکثر آدمها این است که می‌دانند چه چیزهایی مهم است اما آن را انتخاب نمی‌کنند.حواسشان پرت می‌شود. چیزهای اول را اول نمی‌گذارند. سخت‌ترین و هوشمندانه‌ترین راه‌ها برای زندگی، انتخاب چیزهایی است که واقعاً مهم است.

خودتان را دوست داشته باشید. بگذارید یک نفر درست همانطور که خودتان را دوست دارید شما را دوست بدارد، با همه نقص‌ها، زشتی‌ها و مشکلات. بگذارید باوجود همه اینها یک نفر دوستتان داشته باشد؛ و بگذارید آن یک نفر خودِ شما باشد.

توانایی‌ها و ضعف‌های خود را بپذیرید. با خودتان راحت باشید و اعتمادبه‌نفس داشته باشید. ما معمولاً زمان زیادی را برای مقایسه خودمان با دیگران تلف می‌کنیم و افسوس می‌خوریم که کاش کس دیگری بودیم. هر کسی توانایی ها و ضعف‌های خودش را دارد و فقط زمانیکه همه آنچه که هستیم را بپذیریم، خواهیم توانست از توانایی‌هایمان استفاده کنیم.

برای خودتان بایستید. شما به دنیا آمده‌اید که واقعی باشید، نه ایدآل. به دنیا آمده‌اید که خودتان باشید نه چیزی که کس دیگری که می‌خواهد باشید. برای خودتان بایستید، به چشمان آنها نگاه کنید و بگویید، "تازمانیکه من را نشناخته‌ای درموردم قضاوت نکن. تا زمانیکه با من وارد چالش نشده‌ایی، ارزشم را پایین نیاور و تازمانیکه با من حرف نزده‌ای درموردم حرف نزن."

از دیگران درس بگیرید و زمانی که لازم است، بگذرید. نمی‌توانید توقع داشته باشید که بتوانید دیگران را تغییر دهید. یا همانی که هستند را می‌پذیرید یا بدون آنها زندگی می‌کنید. و فقط بخاطر اینکه چیزی تمام می‌شود به این معنی نیست که هیچوقت وجود نداشته است. شما زندگی کرده‌اید، درس گرفته‌اید، رشد کرده‌اید و گذشته‌اید. وجود بعضی آدمها در زندگی برای شما نعمت هستند و بعضی از آنها فقط درس.

در روابطتان صادق باشید. خیانت نکنید! اگر شاد نیستید، صادق باشید و از آن رابطه بگذرید. وقتی واقعاً عاشق باشید، وفادار بودن اصلاً سخت نیست، توام با لذت است.

با راحت بودن راحت باشید. همانطور که می‌دانیم زندگی می‌تواند در یک چشم برهم زدن از این رو به آن رو شود. دوستی‌هایی که امکان‌پذیر به نظر نمی‌رسید آغاز می‌شود، کارهای مهم کنار گذاشته می‌شود و یک امید دیرینه دوباره زنده می‌شود. شاید گاهی‌اوقات راحت به نظر نیاید اما بدانید که زندگی در انتهای منطقه آرامش شما شروع می‌شود. پس اگر در حال حاضر احساس راحتی ندارید، بدانید که تغییری که در زندگیتان رخ داده است انتهای کار نیست، بلکه یک شروع تازه است.

همانی باشید که برای تبدیل شدن به آن به دنیا آمده‌اید. نگذارید به آخر زندگیتان برسید و بفهمید که فقط طول زندگی را زندگی کرده‌اید. عرض آن را هم زندگی کنید. وقتی بعنوان یک انسان مشتاق به دنیا می‌آیید، تنها مشکلی که بزرگتر از یاد گرفتن راه رفتن در کفش دیگران است، این است که یاد بگیرید با خودتان راحت باشید. از قلبتان پیروی کنید و مغزتان را هم همیشه همراه داشته باشید. وقتی واقعاً با خودتان راحت بودید، شاید همه آدمها دوستتان نداشته باشند اما برای شما اصلاً اهمیتی نخواهد داشت.

هیچوقت از خودتان ناامید نشوید. این زندگی شماست. آن را شکل دهید و اگر این کار را کنید، کسی دیگر اینکار را می‌کند. قدرت نه تنها در میزان تحمل شما دیده می‌شود بلکه در توانایی شما برای شروع دوباره نمود می‌کند. هیچوقت برای تبدیل شدن به آنچه که می‌خواهید باشید دیر نیست. مدام یاد بگیرید، سازگار شوید و رشد کنید. شاید هنوز به مقصدتان نرسیده باشید اما مطمئناً از دیرروز به مقصدتان نزدیک‌تر هستید. 

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


تاریخ: شنبه 1 آذر 1391برچسب:14 قانون برای اینکه خودتان باشید,
ارسال توسط سعيد كريمي

7 نشانه برای تغییر شغل!
داشتن همکاران نامناسب، فشارهای شدید عصبی و ابتلاء به بیماری های مختلف روحی و جسمی از جمله نشانه هایی هستند که نشان میدهند شما باید شغل خود را عوض کنید.


بر اساس آمار موجود ما نزدیک به یک سوم و یا حتی بیشتر از زمان بیداری خود را در محل کار می گذرانیم. شغلی که ما انتخاب کرده و به آن می پردازیم بخش بسیار مهمی از زندگی ما است که شکل دهنده روابط اجتماعی و آینده زندگی ما خواهد بود. اما چه خواهد شد اگر ما از شغل خود راضی نبوده و یا حتی از آن متنفر باشیم؟ به عبارت دیگر آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که آیا از شغل خود راضی هستید یا خیر؟ در این مطلب ما شما را با نشانه هایی که نشانگر این است که شما از شغل خود راضی نیستید آشنا می کنیم.



تغییر شغل و مشکلات مالی
شما به هیچ عنوان از شغل خود راضی نیستید اما به دلیل مشکلات مالی و یا این که نمی توانید بدون این کار از پس مخارج خود بربیایید در این شغل باقی مانده اید. دائما به خود می گویید که اگر به خاطر مسائل مالی نبود حتی یک لحظه هم در این شغل نمی مانده و آن را ترک می کردم. البته در این جا یک مسئله وجود دارد و آن هم این است که حضور در یک شغل نامناسب می تواند ضررهای روحی و جسمی طولانی مدتی را بر روی شما داشته باشد. در آن زمان شما باید پول بسیار بیشتری را صرف درمان خود کنید.



تغییر شغل و انتخاب شغل بعدی
شما به این مسئله فکر می کنید که شغل خود را تغییر دهید و به خود می گویید که : اگر می دانستم بعد از خروج از این کار باید به سراغ چه شغلی بروم و چه کاری از دست من برمی یاد همین امروز شغل خود را عوض می کردم. این مسئله نشان دهنده این مطلب است که ترس از آینده شما را در شغل فعلی که از آن رضایت ندارید نگاه داشته است.



آخر هفته های پر استرس
زمانی که صبح جمعه از خواب برمی خیزید به جای لذت بردن از روز تعطیل خود به این مسئله فکر می کنید که فردا هم یک روز شنبه و به عبارتی آغاز یک هفته طولانی و خسته کننده دیگر در شغلی است که به آن علاقه ای ندارید.



همکار نامناسب
داشتن مشکلات کاری با روساء و همکاران در سطوح مختلف کارهای اداری به عنوان یک حقیقت غیر قابل کتمان است. اما زمانی می رسد که شما نمی توانید حتی حضور این افراد را تحمل کنید. زمانی را تصور کنید که همکار مورد نظر شما به دفتر وارد شده و شما با دیدن او حال بدی پیدا می کنید. کارشناسان معتقد هستند که در این شرایط محیط کاری برای شما " مسموم " شده است و مهم نیست که درآمد شما چقدر است. این شغل را ترک کنید.



شغل و تغییر شخصیت ما
بعد از مدتی فشار کار بر روی شما به قدری اثر می گزارد که شما دیگر خود را نمی شناسید. تمام احساسات شما و نوع رفتار شما از زمانی که به این شغل وارد شدید تغییر کرده است. زمانی که شما به گذشته نگاهی می اندازید به این نتیجه می رسید که کلا تغییر کرده و تبدیل به انسان دیگری شده اید. در این زمان توصیه اکید ما به شما این است که: این شغل را ترک کنید!



شغل و تاثیر بر روی سلامت
در صورتی که شما دارای شغلی نامناسب باشید پس از مدتی عوارض آن بر روی روح و جسمتان مشخص می شود. استرس، بی خوابی، سردردهای شدید و طولانی، ضعف کلی بدن و عصبی شدن از جمله معمول ترین عوارض کار در یک محیط نامناسب است. شما باید به این نکته توجه کنید که هیچ چیز پر ارزش تر از سلامتی شما نیست و زمانی که از کار مورد نظر خارج شوید خواهید فهمید که چه فشاری از روی دوش شما برداشته شده است و از آن به بعد چقدر آرام تر هستید.



حتی پول هم برای شما مهم نیست
این نشانه مهم ترین نکته برای نشان دادن این مسئله است که شما برای این شغل مناسب نیستید. هر چه که تلاش کرده و مشکلات و سختی ها را تحمل می کنید برای شما ارزشی ندارد و حتی دست مزدی که هم می گیرید برای شما تفاوتی ندارد. این یکی از مهترین نشانه هایی است که به شما می گوید باید از این کار خارج شده و به دنبال شغل مورد علاقه خود بگردید.

"باشگاه خبرنگاران" 

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


تاریخ: شنبه 30 آبان 1391برچسب:7 نشانه برای تغییر شغل! ,
ارسال توسط سعيد كريمي

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 74 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 214
بازدید ماه : 1107
بازدید کل : 943720
تعداد مطالب : 441
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 2



Alternative content






Powered by WebGozar